دماب به کدام سو میرود؟
مقدمه:
من در دماب به دنیا نیامدهام، اما یک چهارم از من به آنجا میرسد و تا حد زیادی به آنجا احساس تعلق میکنم. در این نوشته قصد دارم در کنار معرفی این روستا، از مشکلات و فعالیتهای انجام شده در آنجا و نتایج بهدست آمده از این فعالیتها بنویسم. در نوشتن این مطلب از چند نوشتهی شهرداد عزیز وام گرفتهام.
دماب کجاست؟
روستای دماب در دامنههای زاگرس و بین شهرهای گلپایگان، نجف
آباد و خوانسار در منطقهی مهردشت قرار دارد.
تاریخ بنای روستا را حدود سه قرن پیش دانستهاند، بهطوری که قدیمیترین شی تاریخی پیدا شده در روستا (پیسوز سنگی) بهتاریخ 1112 و قدیمیترین سند پیدا شده در روستا بهتاریخ 1216 است.
دماب در مرز بین دو فرهنگ کوچنشین و یکجانشین قرار گرفته است. روستا از نگاه معماری دارای بافت قلعهای با ویژگیهای تدافعی است و به قصد تمرکز امنیت در یک نقطه شکل گرفته است.
اقلیم منطقه سرد و خشک است. روزهای گرم و شب های خنک ویژگی آب و هوای منطقه است.
دماب علاوه بر بافت تاریخی خود دارای بناهایهای تاریخی متعددی است. مسجد آبطالب، حسینیه، قلعهی حسنبیگ و قلعهی علیاحمد از آثار دورهی قاجاریه و عمارت کدخدا از آثار دورهی پهلوی در این روستا ست. همچنین در نزدیکی روستا دو قلعهی تاریخی به نامهای قلعهسنگ (از آثار دوران پیش از اسلام) و قلعهی جلوگیر (از آثار دوران صفوی) قرار دارد.
چشماندازهای زیبا و زندگی بومی از دیگر زیباییهای دماب هستند. در سالهای اخیر یکی از بزرگترین فرشهای دنیا به مساحت 1422 مترمربع در این روستا بافته شده است.
مسألهی دماب چیست؟
در سه دههی گذشته تمامی امکانات اولیهی زندگی برای روستاییان فراهم شده است: آب، برق، تلفن، آسفالت گذرها و در اینده ی نزدیک گاز؛ اما هنوز مشکلات عمدهای که وجود و هویت روستا را تهدید می کند، وجود دارند:
- اميد به پيشرفت و زندگی بهتر در مردم وجود ندارد.
- روند مهاجرت سريع است (کاهش جمعیت از 1200 به 900 نفر طی 8 سال اخیر).
- زمينهای كشاورزی حتا با وجود آب رها میشود.
- مشكل اعتياد جدی است.
- جوانان اعتماد به نفس كمتر و مشكل بیهويتی دارند.
و فقر چهرهی حاکم بر روستا ست.
برای نمونه جوانان این روستا برای گذران اوقات فراغت خود در دههی پنجاه به بازیهای محلی نظیر گوگ زيرش كنی، لپربازی و ... میپرداختند، در دههی شصت به ورقبازی، تخته نرد و ... و در دههی هفتاد به مصرف ترياك در باغها و گاراژهای اصفهان.
باورها و خواستها:
با توجه به معضلات ذکر شده، جمعی اندک از دمابیان ساکن و غیرساکن روستا با باور به اینکه:
- دماب بايد پايدار و زنده بماند، زيرا بخشی از خاطرات و هويت ما است؛
- دمابيان بايد هويتِ خود را با شناخت خويشتن بازيابند؛
- ناهنجاری اجتماعی تنها با رشد فرهنگی قابل حل است؛
- روستايی بايد دوباره منشا توليد باشد؛
- تنها امكانات و تاسيسات نيست كه روستا را زنده نگاه میدارد، بلكه اقتصاد و توسعهی درونزا آن را ماندگار خواهد كرد؛
شروع به حرکت در جهت خواستهای خود کردند:
- تقويت احساس تعلق؛
- جلب مشاركت دمابيان در ارتقاء آن؛
- بازشناسی هويت و پيشينه؛
- اجرای طرحهای توسعهی فرهنگی؛
و چه کارهایی انجام شده است؟
الف- مطالعات مردمنگاری، فرهنگ و تاريخ:
این مطالعات شامل گردآوری ادبیات شفاهی، اسناد قدیمی و اشیاء موزهای و انجام پژوهشهای مردمنگاری و تاریخ انجام گرفته است.
ب- ايجاد مراكز فرهنگی:
ساخت و تاسیس خانهی فرهنگ دماب اولین گام در این راستا بود. خانهی فرهنگ دماب شامل کتابخانهای با بیش از شش هزار جلد کتاب، فیلمخانه، سایت کامپیوتری، اتاق علم و موزهی مردمشناسی (با بیش از سیصد سند تاریخی، دویست قطعه شی و ابزار کار و زندگی روستاییان) است.
ساخت و تاسیس کودکستان از دیگر اقدامات این بخش است. این نهاد امروز پوشش آموزشی سی و دو کودک روستا را بر عهده دارد و آموزش مربیان و تغذیهی رایگان کودکان از برنامههای این مرکز است.
ج- پيگيری ثبت آثار تاریخی روستا در فهرست آثار ملی:
تا کنون قلعهی دماب، قلعهی علیاحمد و قلعهی جلوگیر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شدهاند و ثبت سایر آثار تاریخی روستا و همچنین بافت تاریخی آن در جریان است.
د- شناساندن و معرفی:
از مهمترین اقدامات انجام شده برای شناساندن روستا ایجاد سایت اینترنتی روستای تاریخی دماب (به پنج زبان زندهی دنیا)، انتشار خبرنامهی اینترنتی، انتشار نشریهی قاصدک پرچینهای دماب (برندهی جایزهی دوم نشریات دانش آموزی کشور) و معرفی دماب و تجربیات در رسانهها است.
ایجاد و رشد سازمانهای غیر دولتی نظیر تشکیل انجمن دوستداران دماب (جوانان) و تشکیل انجمن دمابیان در تهران از دیگر فعالیتها در این زمینه است.
همچنین احيا سوغات دماب، بازآموزی بافت صنايع دستی و فعالسازی فرايند اقتصادی و توليد و فروش صنايع دستی کمک شایانی در معرفی دماب کرده است.
ه- توسعهی اقتصادی:
تمامی فعالیتها برای روستاییان زمانی معنا مییابد که علاوه بر تقویت احساس تعلق و بازیابی هویت، درآمد و وضع زندگی آنها بهبود یابد. در این راستا تشویق سرمایهگذاران به ایجاد واحدهای صنعتی در روستا (که البته برای رسیدن به این هدف نیاز به بسترسازی بیشتر در داخل روستا در این زمینه است) و آغاز مطالعات جهانگردی برای روستا (با هدف تبدیل دماب به یک مقصد گردشی در سطح استان در کوتاه مدت و در سطح کشور در میان مدت) از تلاشهای این بخش است.
دستاوردها:
از مسیر همین فعالیتهای انجام شده، امروز نتایج زیر در روستا قابل مشاهده است:
- گسترش احساس تعلق به روستا؛
- ارتقا سطح دانش و فرهنگ كودكان و نوجوانان؛
- گسترش ارتباط مهاجران با روستا؛
- جلب مشاركت مالی و كاری دمابيان؛
- گسترش احساس افتخار به روستا؛
- شكلگيری جريان حمايت مستمر دمابيان؛
دماب: بیمها و امیدها؛
علیرغم دستاوردهای قابل توجه ذکر شده کمبود درآمد و عدم اشتغال، همچنان مشکل اصلی روستاییان است. زنان در روستایی که در گذشتهی خود کدخدای زن داشته است، در هیچ زمینهای نقش فعال ندارند. میانگین سنی اهالی روستا بالاست و روستا بدون جوانان خود بیروح است. اما خستگیناپذیری در حرکت رو به جلو در امید به آینده را در دل تمامی بانیان این حرکت زنده نگه داشته است. آیا ما موفق میشویم؟
من در دماب به دنیا نیامدهام، اما یک چهارم از من به آنجا میرسد و تا حد زیادی به آنجا احساس تعلق میکنم. در این نوشته قصد دارم در کنار معرفی این روستا، از مشکلات و فعالیتهای انجام شده در آنجا و نتایج بهدست آمده از این فعالیتها بنویسم. در نوشتن این مطلب از چند نوشتهی شهرداد عزیز وام گرفتهام.
دماب کجاست؟
روستای دماب در دامنههای زاگرس و بین شهرهای گلپایگان، نجف
آباد و خوانسار در منطقهی مهردشت قرار دارد.
تاریخ بنای روستا را حدود سه قرن پیش دانستهاند، بهطوری که قدیمیترین شی تاریخی پیدا شده در روستا (پیسوز سنگی) بهتاریخ 1112 و قدیمیترین سند پیدا شده در روستا بهتاریخ 1216 است.
دماب در مرز بین دو فرهنگ کوچنشین و یکجانشین قرار گرفته است. روستا از نگاه معماری دارای بافت قلعهای با ویژگیهای تدافعی است و به قصد تمرکز امنیت در یک نقطه شکل گرفته است.
اقلیم منطقه سرد و خشک است. روزهای گرم و شب های خنک ویژگی آب و هوای منطقه است.
دماب علاوه بر بافت تاریخی خود دارای بناهایهای تاریخی متعددی است. مسجد آبطالب، حسینیه، قلعهی حسنبیگ و قلعهی علیاحمد از آثار دورهی قاجاریه و عمارت کدخدا از آثار دورهی پهلوی در این روستا ست. همچنین در نزدیکی روستا دو قلعهی تاریخی به نامهای قلعهسنگ (از آثار دوران پیش از اسلام) و قلعهی جلوگیر (از آثار دوران صفوی) قرار دارد.
چشماندازهای زیبا و زندگی بومی از دیگر زیباییهای دماب هستند. در سالهای اخیر یکی از بزرگترین فرشهای دنیا به مساحت 1422 مترمربع در این روستا بافته شده است.
مسألهی دماب چیست؟
در سه دههی گذشته تمامی امکانات اولیهی زندگی برای روستاییان فراهم شده است: آب، برق، تلفن، آسفالت گذرها و در اینده ی نزدیک گاز؛ اما هنوز مشکلات عمدهای که وجود و هویت روستا را تهدید می کند، وجود دارند:
- اميد به پيشرفت و زندگی بهتر در مردم وجود ندارد.
- روند مهاجرت سريع است (کاهش جمعیت از 1200 به 900 نفر طی 8 سال اخیر).
- زمينهای كشاورزی حتا با وجود آب رها میشود.
- مشكل اعتياد جدی است.
- جوانان اعتماد به نفس كمتر و مشكل بیهويتی دارند.
و فقر چهرهی حاکم بر روستا ست.
برای نمونه جوانان این روستا برای گذران اوقات فراغت خود در دههی پنجاه به بازیهای محلی نظیر گوگ زيرش كنی، لپربازی و ... میپرداختند، در دههی شصت به ورقبازی، تخته نرد و ... و در دههی هفتاد به مصرف ترياك در باغها و گاراژهای اصفهان.
باورها و خواستها:
با توجه به معضلات ذکر شده، جمعی اندک از دمابیان ساکن و غیرساکن روستا با باور به اینکه:
- دماب بايد پايدار و زنده بماند، زيرا بخشی از خاطرات و هويت ما است؛
- دمابيان بايد هويتِ خود را با شناخت خويشتن بازيابند؛
- ناهنجاری اجتماعی تنها با رشد فرهنگی قابل حل است؛
- روستايی بايد دوباره منشا توليد باشد؛
- تنها امكانات و تاسيسات نيست كه روستا را زنده نگاه میدارد، بلكه اقتصاد و توسعهی درونزا آن را ماندگار خواهد كرد؛
شروع به حرکت در جهت خواستهای خود کردند:
- تقويت احساس تعلق؛
- جلب مشاركت دمابيان در ارتقاء آن؛
- بازشناسی هويت و پيشينه؛
- اجرای طرحهای توسعهی فرهنگی؛
و چه کارهایی انجام شده است؟
الف- مطالعات مردمنگاری، فرهنگ و تاريخ:
این مطالعات شامل گردآوری ادبیات شفاهی، اسناد قدیمی و اشیاء موزهای و انجام پژوهشهای مردمنگاری و تاریخ انجام گرفته است.
ب- ايجاد مراكز فرهنگی:
ساخت و تاسیس خانهی فرهنگ دماب اولین گام در این راستا بود. خانهی فرهنگ دماب شامل کتابخانهای با بیش از شش هزار جلد کتاب، فیلمخانه، سایت کامپیوتری، اتاق علم و موزهی مردمشناسی (با بیش از سیصد سند تاریخی، دویست قطعه شی و ابزار کار و زندگی روستاییان) است.
ساخت و تاسیس کودکستان از دیگر اقدامات این بخش است. این نهاد امروز پوشش آموزشی سی و دو کودک روستا را بر عهده دارد و آموزش مربیان و تغذیهی رایگان کودکان از برنامههای این مرکز است.
ج- پيگيری ثبت آثار تاریخی روستا در فهرست آثار ملی:
تا کنون قلعهی دماب، قلعهی علیاحمد و قلعهی جلوگیر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شدهاند و ثبت سایر آثار تاریخی روستا و همچنین بافت تاریخی آن در جریان است.
د- شناساندن و معرفی:
از مهمترین اقدامات انجام شده برای شناساندن روستا ایجاد سایت اینترنتی روستای تاریخی دماب (به پنج زبان زندهی دنیا)، انتشار خبرنامهی اینترنتی، انتشار نشریهی قاصدک پرچینهای دماب (برندهی جایزهی دوم نشریات دانش آموزی کشور) و معرفی دماب و تجربیات در رسانهها است.
ایجاد و رشد سازمانهای غیر دولتی نظیر تشکیل انجمن دوستداران دماب (جوانان) و تشکیل انجمن دمابیان در تهران از دیگر فعالیتها در این زمینه است.
همچنین احيا سوغات دماب، بازآموزی بافت صنايع دستی و فعالسازی فرايند اقتصادی و توليد و فروش صنايع دستی کمک شایانی در معرفی دماب کرده است.
ه- توسعهی اقتصادی:
تمامی فعالیتها برای روستاییان زمانی معنا مییابد که علاوه بر تقویت احساس تعلق و بازیابی هویت، درآمد و وضع زندگی آنها بهبود یابد. در این راستا تشویق سرمایهگذاران به ایجاد واحدهای صنعتی در روستا (که البته برای رسیدن به این هدف نیاز به بسترسازی بیشتر در داخل روستا در این زمینه است) و آغاز مطالعات جهانگردی برای روستا (با هدف تبدیل دماب به یک مقصد گردشی در سطح استان در کوتاه مدت و در سطح کشور در میان مدت) از تلاشهای این بخش است.
دستاوردها:
از مسیر همین فعالیتهای انجام شده، امروز نتایج زیر در روستا قابل مشاهده است:
- گسترش احساس تعلق به روستا؛
- ارتقا سطح دانش و فرهنگ كودكان و نوجوانان؛
- گسترش ارتباط مهاجران با روستا؛
- جلب مشاركت مالی و كاری دمابيان؛
- گسترش احساس افتخار به روستا؛
- شكلگيری جريان حمايت مستمر دمابيان؛
دماب: بیمها و امیدها؛
علیرغم دستاوردهای قابل توجه ذکر شده کمبود درآمد و عدم اشتغال، همچنان مشکل اصلی روستاییان است. زنان در روستایی که در گذشتهی خود کدخدای زن داشته است، در هیچ زمینهای نقش فعال ندارند. میانگین سنی اهالی روستا بالاست و روستا بدون جوانان خود بیروح است. اما خستگیناپذیری در حرکت رو به جلو در امید به آینده را در دل تمامی بانیان این حرکت زنده نگه داشته است. آیا ما موفق میشویم؟
10 پیام:
سلام، استفاده بردم. من هم منوگرافی بیش از سدتا از روستاهای لرستان را نوشته بودم. که در کتاب سوزانی که جمهوری اسلامی به من تحمیل کرد ازبین رفت.
!فرهنگ عزيز
باور نمی کنيم، مرکز ثقل همه بدبختی ها و عقب ماندگی های ما ايرانيان است. دست مريزاد!که باقلمی شيوا، هنرمندانه و ماهرانه،دنيايی از فلسفه و منطق و حرف حساب را در آن ستون باريک روزنوشت، با زيبايی تمام به تصوير کشيده ايد!
موفق باشيد
فرهنگ جان
من که استفاده کردم از این مطلب. باز هم از این کارها بکن.
با اجازه در خبرچین هم لینگ میدهم.
بله ظاهرا مجید زهری از بنده زرنگتر بودند و لینک را دادند:)
اسد جان؛
ممنون. افسوس که هیچ دریغ و افسوسی این سرمایههای سوخته را به ما باز نمیگرداند. اما جز تاسف چه بگویم...
آسمون عزیز؛
چشم. در آینده و در پی پیشرفت کارها بیشتر خواهم نوشت. از تو دوست خوب و مجید عزیز هم به خاطر لینک در خبرچین ممنونم.
آقای درویشپور عزیز؛
بیشک این توجه و حسننظر شما مسئولیت من را در نوشتههای بعدی بیشتر میکند. سپاسگزارم.
به جمع خبر چين خوش آمديد
متن جالبي بود. نه تنها از اين نظر که خواننده را با يکي از دهها هزار روستاي ايران آشنا ميکند بلکه بيشتر از جهات فني مثل فرم و شکل و تيترهاي فرعي و روال طرح نکات مورد نظر و اين قبيل مسائل ...
از نطر پرمايگي و مقدار اطلاعات داده شده هم چشم ما را گرفت! اطلاعات صرف و خشک هم نبود، يک نوع تفکر و يک زاويه ديد هم در لابلاي سطور قابل تشخيص است. کلي آموختيم. به همين دليل هم براي اين همه "نظر کارشناسانه!" که افاضه فرموديم چيزي مطالبه نميکنيم. به آموختههايمان در !!
ضمناً خواستم لينک شما را اضافه کنم اما در ترديد افتادم به خاطر آدرس. يکي از طريق خبرچين که به بلاگ اسپات منتهي ميشود، و ديگري از طريق لينکهاي پايين صفحه خودم که انگار ميخورد به حوالي فرمانيه و زعفرانيه و اينها و از اين خانههاي شخصي ساز و ويلائي و مستقل! ماندم کدامش را بگذارم؟!
به سابقه همجواري بلاگ اسپات را گذاشتم. اگر بايست تغيير کند بفرماييد. البته اولين بار است که من به کسي اطلاع ميدهم که لينکش را گذاشتهام ها! ميدانيد افتخارات بزرگي از اين قبيل! را نبايد گفت. سورپريزش بهتر است ;)...اما خوب بد هم نشد، دو کلام مختصر(!) حرف زديم و پيام گذاشتيم، که مشارکتي کرده باشيم در اين "جدال بر عليه خاموشي" ! و به توشه آخرتمان بيافزائيم :)
روزگار خوش
فرزاد جان؛
ممنونم دوست عزیز…
آشپزباشی جان؛
خوشحالم که این مطلب بنده، برای شما مفید واقع گشت.
اما لینک: خودم هم از آن آدرس کذایی که در پایین صفحهی شما دیدم، در شگفتم و از قضیه سر درنیاوردم. به هر حال بنده در رویا هم، لینکم به آنجاهای خوبخوب که نام بردید، نمیرسد! شاید به واسطهی شغلی، در طرح و نظارت آن بناهای اعیاننشین در آن محلات دستی داشته باشیم، اما خودمان زاده و ساکن یکی از محلاتِ مرکزی و پردود و ترافیک این امالقرای جهان اسلام هستیم. همان بلاگاسپات را که گذاشتهاید، از سرمان هم زیاد است. سپاس فراوان.
اگر خدا یاری کند و سعادتی نصیبمان شود، ما هم برای مشارکت (شاگردی) در مطبخ پربارتان حتما خواهیم آمد. با درود…
سلام، اگر امکان دارد متن فراخوان کانون نویسندگان ایران برای گردهمایی فردا سه شنبه در برابر زندان اوین را در وبلاگتان منتشر کنید. جان ناصر زرافشان در خطر است!
اين "دماب" كه در اينجا ذكرش رفت نه به خاطر ارگ و قلعه هايش ، نه به خاطر آن دار قالي استثنائيش ، نه به خاطر آن كتابخانه مدرنش ؛ كه به خاطر آدمهايي كه درش زندگي مي كنند و شيفته پيشرفتند و برخي از آنان سرشار از استعدادند ( چيزي كه به عينه در آثار برخي از اهاليش ديده ام ) شايسته توجه است. فقط كف نزنيم و لب به تحسين نگشاييم. در عمل چه چيز مي توان به به آنها داد. نه به دمابيها ، كه به مردم سراسر ايران.فرهنگ و اطرافيانش دارند عمل مي كنند. ما براي اطرافمان چه برنامه عملي داريم؟
[صفحهی اصلی]