سردرگمیهای یک شهروند
همکار هماتاقی:
- ... تو در انتخابات شرکت میکنی؟
- نه. بستگی داره البته، اگه موسوی بیاد شاید...
- از خانواده چی؟
- فکر نکنم.
یه همکار دیگه:
- آقای ... در انتخابات شرکت میکنی؟
- نه. من اصلاً نمیدونم کیه؟ چیه؟ کیا هستن؟
- اگه میشناختی چی؟
- نه.
- چرا؟
- چون فرقی نمیکنه.
و اون یکی همکار:
- فلانی تو چی؟
- نه. نتیجه نداره.
- تحت هر شرایطی؟
- نعععععع.
و یکی از خانمها:
- شما رای میدین؟
- نه بابا. هیچ کس صلاحیتش رو نداره.
- اگه کسی داشت؟
- بله.
فردای اون روز در تاکسی و بعد از کلی درد دلِ آقای راننده:
- حالا حاج آقا شما این دفعه رای می دید؟
- نه آقاااااااا. مگه دیوانهم!
- خوب چرا؟
- فایدش چیه آقا؟
آقای سلمانی:
- آقا ... شما رای میدین؟
- نه فرهنگ جان. اون دفعههای قبل هم به حرف شما دانشجوها گوش کردیم، این طوری شد.
قصد من فقط پرس و جو به جهت یافتن چراهای پاسخ پرسششوندگان بود و بههیچ وجه قصد نظرسنجی و آمارگیری نداشتم. این همه پاسخ "نه" میتواند ناشی از ناامیدی باشد، یا بیتفاوتی و یا به قول نیکآهنگ این انتخابیست بین رای دادن و رای ندادن؟
در بخشی از یادداشت پیشین نوشتم که چرا از دیدگاه من رای دادن بیاثر است و امروز ما بیشتر از این رنج میبریم که ساختار قدرت در ایران تنها ظاهری دموکرات دارد تا اینکه چه کسی رئیسجمهور آیندهی ج. ا. ا. باشد و یا نباشد. بهترین استدلالهایی که در برابر این مطلب خواندم (ضمن احترام به مطالب دیگران)، نوشتهی خورشید خانوم (چرا من به معین رای میدم؟) و همینطور یادداشت شایان مشاطیان (حاشیه بر بحث انتخابات) است. شاید بعد از بیست سال رای دادن برای ما (مردم) معنادار شده است، ولی آیا این رای ما برای حاکمیت نیز همان معنا را دارد؟ آقای معین فرد معقولیست و البته بعید است که بتوانند گروهی مناسب برای کابینهی خود انتخاب کند (با توجه به اینکه مجلس هفتم حتی یک خبرنگار غیرخودی را هم تحمل نمیکند)، اما آیا آقای خاتمی فردی غیرمعقول بودند و کابینهای غیرمناسب داشتند؟ از این رهگذر چه به دست آمد جز دیدن همان چند تئاتر، چاپ شدن چند کتاب خوب، شنیدن صدای زن در موسیقی سنتی آن هم بهصورت همخوان و گهگاه چند انتقاد بیپاسخ در روزنامهها؟ من نیز همچو خورشید خانوم انتظار خاصی از آقای معین و یا دیگر کاندیداها «نمیتوانم» داشته باشم، ولی آیا هدف ما دیدن تئاتر و ... بود و قرار است برای چهار سال (بخوانیم هشت سال) دیگر هم همین باشد؟ قرار است به نسل بعد از خود همین چند محصول فرهنگی بایگانی در تاریخ را هدیه کنیم؟
از سوی دیگر به گفتهی نیکآهنگ میتوان این بار رای ندادن را انتخاب کرد. اما من این انتخاب را هم، انتخابی از سر اجبار میبینم یا لااقل بگویم هیچ افق روشنی در ورای این انتخاب - رای ندادن - برای من مشخص نیست. بهتر بگویم آنها که رای میدهند دلایل خود را (چه درست و چه غلط) در ظرف زمانی آینده ارائه میکنند و آنها که قصد رای ندادن دارند، تنها از گذشته سخن میگویند و در هیچجا از نتایج این رای ندادن سخنی در میان نیست.
آزادی پیششرط هر انتخابیست و مسئولیتپذیری در هر انتخاب لازمهی بهثمر رسیدن هدف آن انتخاب.
- ... تو در انتخابات شرکت میکنی؟
- نه. بستگی داره البته، اگه موسوی بیاد شاید...
- از خانواده چی؟
- فکر نکنم.
یه همکار دیگه:
- آقای ... در انتخابات شرکت میکنی؟
- نه. من اصلاً نمیدونم کیه؟ چیه؟ کیا هستن؟
- اگه میشناختی چی؟
- نه.
- چرا؟
- چون فرقی نمیکنه.
و اون یکی همکار:
- فلانی تو چی؟
- نه. نتیجه نداره.
- تحت هر شرایطی؟
- نعععععع.
و یکی از خانمها:
- شما رای میدین؟
- نه بابا. هیچ کس صلاحیتش رو نداره.
- اگه کسی داشت؟
- بله.
فردای اون روز در تاکسی و بعد از کلی درد دلِ آقای راننده:
- حالا حاج آقا شما این دفعه رای می دید؟
- نه آقاااااااا. مگه دیوانهم!
- خوب چرا؟
- فایدش چیه آقا؟
آقای سلمانی:
- آقا ... شما رای میدین؟
- نه فرهنگ جان. اون دفعههای قبل هم به حرف شما دانشجوها گوش کردیم، این طوری شد.
قصد من فقط پرس و جو به جهت یافتن چراهای پاسخ پرسششوندگان بود و بههیچ وجه قصد نظرسنجی و آمارگیری نداشتم. این همه پاسخ "نه" میتواند ناشی از ناامیدی باشد، یا بیتفاوتی و یا به قول نیکآهنگ این انتخابیست بین رای دادن و رای ندادن؟
در بخشی از یادداشت پیشین نوشتم که چرا از دیدگاه من رای دادن بیاثر است و امروز ما بیشتر از این رنج میبریم که ساختار قدرت در ایران تنها ظاهری دموکرات دارد تا اینکه چه کسی رئیسجمهور آیندهی ج. ا. ا. باشد و یا نباشد. بهترین استدلالهایی که در برابر این مطلب خواندم (ضمن احترام به مطالب دیگران)، نوشتهی خورشید خانوم (چرا من به معین رای میدم؟) و همینطور یادداشت شایان مشاطیان (حاشیه بر بحث انتخابات) است. شاید بعد از بیست سال رای دادن برای ما (مردم) معنادار شده است، ولی آیا این رای ما برای حاکمیت نیز همان معنا را دارد؟ آقای معین فرد معقولیست و البته بعید است که بتوانند گروهی مناسب برای کابینهی خود انتخاب کند (با توجه به اینکه مجلس هفتم حتی یک خبرنگار غیرخودی را هم تحمل نمیکند)، اما آیا آقای خاتمی فردی غیرمعقول بودند و کابینهای غیرمناسب داشتند؟ از این رهگذر چه به دست آمد جز دیدن همان چند تئاتر، چاپ شدن چند کتاب خوب، شنیدن صدای زن در موسیقی سنتی آن هم بهصورت همخوان و گهگاه چند انتقاد بیپاسخ در روزنامهها؟ من نیز همچو خورشید خانوم انتظار خاصی از آقای معین و یا دیگر کاندیداها «نمیتوانم» داشته باشم، ولی آیا هدف ما دیدن تئاتر و ... بود و قرار است برای چهار سال (بخوانیم هشت سال) دیگر هم همین باشد؟ قرار است به نسل بعد از خود همین چند محصول فرهنگی بایگانی در تاریخ را هدیه کنیم؟
از سوی دیگر به گفتهی نیکآهنگ میتوان این بار رای ندادن را انتخاب کرد. اما من این انتخاب را هم، انتخابی از سر اجبار میبینم یا لااقل بگویم هیچ افق روشنی در ورای این انتخاب - رای ندادن - برای من مشخص نیست. بهتر بگویم آنها که رای میدهند دلایل خود را (چه درست و چه غلط) در ظرف زمانی آینده ارائه میکنند و آنها که قصد رای ندادن دارند، تنها از گذشته سخن میگویند و در هیچجا از نتایج این رای ندادن سخنی در میان نیست.
آزادی پیششرط هر انتخابیست و مسئولیتپذیری در هر انتخاب لازمهی بهثمر رسیدن هدف آن انتخاب.
1 پیام:
فرهنگ عزیز
نتایج همه چیز قرار نیست که همیشه معلوم باشد! مگر 25 سال پیش که انقلاب شد مردم از روز اول می دانستند که کارمان به اینجا میکشد؟ این همه سال نتایج رای دادن را دیدم حالا یک مرتبه هم رای ندیم و ببینیم چه میشود. امثال خاتمی و معین غیر معقول نیستند که هیچ، با ظاهر معقولشان عمر نظام را میخرند.
Post a Comment
[صفحهی اصلی]