[Email] [Messenger] [Flickr] [Orkut] [Xml]
این شرح بی‌نهایت

[Ping Site]
[TrackBack]

Thursday, July 14, 2005

من سوشی را می شناسم

من سوشی را می‌شناسم؛ نه در دنیای مجازی، که در دنیای حقیقی. همانجا که همه نفس می‌کشیم، راه می‌رویم، می‌خندیم، گریه می‌کنیم، دلجویی می‌کنیم، تهمت می‌زنیم، و ... حاضرم در هر دادگاهی شهادت بدهم که او یکی از پلیدترین، دوروترین و فاسدترین انسان‌های روی زمین است. بارها صدای ناله‌‌های کودکانش را به‌خاطر کتک‌ها و شکنجه‌های مادرشان، شنیده‌ام. بارها دیده‌ام که او با مردان غریبه در محل تردد می‌کند. بارها با چشمان خود دیده‌ام که او با حالتی خمار، در حال خرید مواد مخدر از مواد فروشان پارک سر خیابان است. بارها دیده‌ام که همسر سابقش، پشت در منزل او می‌خواست که تنها برای ده دقیقه کودکانش را ببیند و او با چه بی‌رحمی تمامی این خواسته‌ی پدر کودکان را بی‌پاسخ می‌گذاشت. از رذایل اخلاقی و بیماری‌های آشکار روانی وی هر چه بگویم، کم گفته‌ام... راستی، شنیده‌ام که او سایتی با نام "سوشی و پیشی‌هایش" هم برای خالی کردن عقده‌های خود و انتقام‌گیری از همسر سابقش و عوام‌فریبی (همان گوسفند فریبی) به‌راه انداخته است و در آن دروغ و حرف‌های خاله زنکی تحویل خوانندگان می‌دهد. این‌ها که می‌گویم نه فقط مشاهدات من تنها، که تمام اهل محل بر آن گواه دارند.
چند روز پیش از پنجره‌ی اتاق خود دیدم که همسر سابق وی به همراه یک مامور نیروی انتظامی به در منزل او آمد و با نشان دادن برگه‌ای و پس از کمی انتظار، کودکان را از سوشی تحویل گرفت و رفت. روز بعدش از همسایه‌ها شنیدم که پدر بچه‌ها از دادگاه اجازه گرفته است که بچه‌ها را برای چند ساعت در یک روز از هفته ببیند.
چند روزی است که می‌بینم از بچه‌ها خبری نیست و این‌طور که شنیده‌ام پدرشان آن‌ها را در راس ساعت مقرر نیاورده است. در این چند روز می‌بینم که چهره‌ی سوشی گرفته است. اما به درک. حقش بود این انسان گرگ‌نما. آن‌چنان سرتاسر وجودم خوشحال است که می‌بینم سوشی به چنین حقارتی افتاده است. سزای انسان‌هایی رذلی نظیر سوشی، همین است. باید با آن‌ها مثل خودشان برخورد کرد و از حرکات حیوانی خودشان برای مقابله با خودشان استفاده کرد. خوشحالم که قانون ما، راه را برای برخورد شخصی با چنین انسان‌های رذلی باز گذاشته است و می‌شود آن‌ها را چنین چزاند. خوشحالم، اصلا چه اشکالی دارد که گهگاه حق چنین موجوداتی که خودشان بارها و بارها حقی را ناحق کرده‌اند، پایمال شود؟

پ. ن: هرگونه شباهت اسمی در این روایت با شخصیت‌های مجازی و واقعی که شما می‌شناسید، کاملا تصادفی‌ست.

12 پیام:

Anonymous Anonymous نوشته است:

Manmam noonshi ro mishnaasam. kheyli ham khoob, va behtar az hameye shomaaha mishnaasam. Shoma ro nemishnaasam. va avalin baareh ke miyaam injaa. vali bad az khoondane in matnet fahmidam che adaame past va razili hasti ke in tor too rooze roshan , bedoone hich veghaahati, va az sare kineh va oghdeh in doroogh ha ro paraakandeh mikoni. To magar imaan va sharaf nadaari? to mage vojdaan nadaari ke baa in veghaahat rooze roshan doroogh migooyee. Nooshi mavaad mikharideh? ey bi vejdaan. To ke shohare nooshi ro mishenaasi boro va dar daadgaah shahaadate dorooghe to bedeh. age raast migi boro. ki yo mitarsooni ablah. Kalameye razl faghat baraazandeye aadamhaayee mesle tost. Dorooghgoo ... aslan az panjereye hich khoone nemishe khooneye nooshi ro did. To be ravaanshenas ehtiyaaj daari. maghzet bi gharaar nist. moshkelate dige daareh.

1:38 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

!فرهنگ عزيز
چراآشکارا نگويم که مجذوب آن همه خرد،منطق و روحيه انسان دوستانه ای که همواره در وبلاگت بازتاب می دهی،بودم و هستم. زاويه درستی را باز کردی که راه هرگونه گمانه زنی ها را می بندد که تلاش چند روز گذشته ات، يک سويه و جانب دارانه نبوده اند.دست مريزاد
اما به رغم گفته های فوق، يک پرسش هنوز بی پاسخ مانده است که در فضای وبلاگ شهر،و در چند روز گذشته، کسی به نام و از جانب کودکان قلم نزد که آنها نيز مانند همه انسان های حقيقی و حقوقی، حق انتخاب دارند؟ چرا؟
اگر قرار است ما يک زندگی مبتنی برقانون و احترام به انسانها را در ميهن خود پی بريزيم، بايد مبداء حرکت را از همان جوجه هايی شروع بکنيم که هنوز بی بال و پرند.
شاد و شادکام باشی

1:59 PM  
Blogger Shabnam نوشته است:

من فکر می کنم اينجا سوء تفاهمی رخ داده!! اينطور که من فهميدم اين نوشته فرهنگ عزيز يک طعنه تلخ هست به نوع برخورد ما در برابر ديگران، نه نظر واقعی اون!!

3:08 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

شبنم درست می گوید. این پُست، شکل پر آب و تاب تر پست هائی ست که بعضی از وبلاگ نویسان جهت کوبیدن نوشی نوشته اند. عمل اینها و پرخاشگری شان و سکوت و متانت نوشی، نشانگر آن است که چه کسی در این وسط پارانوئید است.

3:32 PM  
Blogger Gilda نوشته است:

زنده باد! بگذار بقیه توی لجن شکاکی و قکرهای مسموم دست و پا بزنند!

4:27 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

پ.ن: مدرک بهتری به جز گفته‌های خودتان دارید؟ چون اینجوری نمیشود مطمئن شد که کی درست میگه. شما که همسایه‌ی روبرو یا بالایی سوشی هستید و اینقدر به تعقیب زندگی او پرداخته‌اید. حتما عکسهایی هم ازش دارید. نه؟ مدارک بهتری رو کنید.

ارادتمند کاراگاههای با انگیزه‌ی شخصی: هستکیان

5:16 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

منظورت را نفهميدم
ولي تو ياين جامعه هميشه هستن ادمهايي مثل تو فقط عادت دارن چرت بگن اگر واقعا همستيه هستي با نوشي مدرك قابل قبولي ارايه كن
نه اينكع بياي با نوشتن اين اراجيف دل يك مادرو خون كني

6:01 PM  
Blogger Yas نوشته است:

do halat dare , ya mikhay ye adam o khoord koni ke khob raveshet bar paye ye doroogh o tohmat e va ye kam be nazar ghadimi shode chon tazegiha adam ha cheshm o goosh daran , halat e dovom ine ke mikhasti ba in kenaye be adam hayee ke ghasd e aval o dashtan talangor bezani ke baz ham raveshe kheili badi ro entekhab kardi chon mibini ke aksariat chenin bardashti nakardan az neveshtat ....

9:50 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

الهی من به قربان شما برم که تمام حرفای منو زدی!
در ضمن من یه پیشنهاد داشتم، حالا که این نوشی این قدر خبیثه و این قدر قدرتمند! بیاین ازش کمک بخوایم این ج.ا.ا رو هم وربندازه؟؟!

1:24 AM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

آشنای عزیز؛
!!!


آقای درویش‌پور عزیز؛
شما همیشه به بنده لطف دارید. در مورد بچه‌ها حق با شما نیز هست. درست این ‌است که پدر و مادر در فضایی منطقی و بدون در نظر گرفتن مشکلاتی که با یک‌دیگر دارند، با هم برای بچه‌ها تصمیم بگیرند. این‌که کودک باید تا هفت سالگی نزد مادر باشد و بعد نزد پدر خالی از ایراد نمی‌بینم. اما اگر فرض کنیم نوشی تا دیروز با لجاجت راه پدر را برای دیدن بچه‌ها بسته بود (که البته در ظاهر نشان داد که نبسته است)، امروز پدر با این کار خود، درِ این راه را برای مادر گل گرفت.
اما یک گله از شما، که همیشه به من لطف دارید. در این مورد خیلی قلم زده شد و هرکسی از دید خود به موضوع پرداخت. چه ما که این حرکت را بازتاب دادیم، چه آنها که این حرکت را همراهی کردند، چه آن‌ها که گفتند یک‌طرفه نباید به قاضی رفت، چه آن‌ها که با این اصل حرکت مشکل داشتند، چه آن‌ها که با نوشی مشکل داشتند، چه آن‌ها که عده‌ای را گوسفند فرض کردند، چه آن‌ها که بر این نظر بودند که قضایای واجب‌تری برای پرداختن هست، چه آن‌ها که گفتند مگر برای نشان دادن حمایت خود فقط باید در وبلاگ قلم زد و ... و البته مجموعه‌ی همه‌ی این بحث‌ها تا آن جا که توهینی در کار نبود، به گسترش گفتگوی منطقی و منصفانه در وبلاگستان کمک کرد و آنجا هم که توهینی شد، به شفافیت و شناخته شدن برخی چهره‌های پشت نقاب این شهر، کمک شد. در کل و از دید من، بحث‌های موافقان و مخالفان، پرونده‌ای مثبت برای وبلاگستان شد (البته غیر از تلخی خداحافظی سپینود، زن آبی و نوشی).
اما عده‌ای چون شما سکوت اختیار کردید در صورتی که می‌توانستید مخالف باشید یا موافق و یا نه موافق و نه مخالف. بزرگی مثل شما می‌توانست از دیدگاه خاص خود به این موضوع بپردازد (نظیر همین دیدگاهی که مطرح فرمودید)، اما سکوت اختیار کردید (که البته حق شماست) و جای شماها بسیار خالی بود.
به هر حال بسیار ممنونم.


شبنم عزیز و خانم شهلا شرف؛
به دادم رسیدید. ممنون از هر دو.


آسمون، دوست خوبم؛
این که دیگران چه فکر می کنند چندان مشکل قضیه نیست. فاجعه این جاست که انصاف یا رنگ می بازد یا معیار آن می شود "من".


سلام کاراگاه؛
نه. از این مدزک بهتر! گفته‌ها و یافته‌های "من"، آن هم علیه "دیگران"! چی می‌خوای دیگه؟


نیلوفر عزیز؛
!!!


یاسمن جان؛
شاید حق با تو باشد و من در راهم بد مطلب را بیان کرده‌ام؛ ولی این‌که راه را بدی را انتخاب کرده‌ام با تو موافق نیستم. اما اکثریت که گفته‌ای؛ باز با تو موفق نیستم. تا این لحظه که تو این پیام را گذاشته‌ای، 8 نفر پیام گذاشته‌اند، که چهار نفر منظورم را فهمیده‌اند و سه نفر هم نفهمیده‌اند و خودت هم در شک هستی. در ضمن نزدیک به 300 نفر این مطلب را خوانده‌اند و نمی‌دانم می‌توان این 9 پیام را مبنای تصمیم‌گیری قرار داد یا نه؟


آقا مهدی گل؛
خواهش می‌کنم. اما اول بگو نوشی یا سوشی؟ دوم این‌که نوشی گفته اصلا سیاسی نیست و سوم این‌که من که دنبال ورانداختن ج. ا. ا. نیستم! تو هم نباش (؛

11:14 AM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

فرهنگ جان، فقط خواستم بابت تمام زحماتی که برای گرفتاری نوشی کشیدی تشکر کنم. دست‌ات درد نکنه. موجب دل‌گرمیه که انسان‌هایی به دادرس و خوش‌نیت مثل خودت وجود دارند.

با مهر. هاله

7:05 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

هاله‌ی عزیز؛
از محبت‌ و همراهیت خیلی خیلی ممنونم. شما و وبلاگت در این راه خیلی کمک کردید و من هم باید متقابلا تشکر کنم.

10:34 PM  

[صفحه‌ی اصلی]