[Email] [Messenger] [Flickr] [Orkut] [Xml]
این شرح بی‌نهایت

[Ping Site]
[TrackBack]

Wednesday, July 20, 2005

یک رنج از هزاران

امیرحسین عزیز، پاسخ و توضیحی برای این نوشته‌ی من فرستاده است که آن‌را این‌جا می‌آورم و در پایان توضیح کوچکی جهت شکافتن بیشتر مطلب خودم می‌نویسم. ابتدا نوشته‌ی امیرحسین برای من:

***


از يك مقدمه شروع می‌كنم. روايت است در مكان و زمانی كه من به خاطر ندارم‌، نوزادی يك ماهه لب به سخن ‌می‌گشاید و همه‌ی اطرافيان، متعجب از اين واقعه‌، آن را يك معجزه می‌نامند. چندی ‌می‌گذرد و كودك ديگر نمی‌تواند كلمات و جملات عجيب و غريبی را كه اطرافيان از او می‌‌خواهند، بازگو كند. از آن پس، برخی وی را خنگ خواندند و برخي ديگر در پی درمان مشكل تكلم‌اش برآمدند!!!
ما نيز همان كودكيم. باور كنيد. دو سال و نيم است كه در قالب جمعی کوچک (در نهایت ده نفر)، باری را به دوش می‌كشيم كه بار ما نيست. تو خود شاهدی!
ديروز به اين جمله پر‌تفسير برخوردم كه "سينما برای همه است" و از خود پرسيدم "سينما" چه سينمايی است؟ و "همه" كدام همه؟
بهتر است از واژه‌ی "همه" شروع كنم ... آيا اين "همه"، كسانی را شامل می‌شود كه چندی پيش، در عرصه‌ی انتخابات به من فهماندند كه دغدغه‌هایی بسيار واجب‌تر از فرهنگ، هنر، انديشه، فرهيختگی، آزادی بيان، روزنامه، كتاب، نويسندگان، شعاردهندگان "يه ور شده"، وبلاگ، جنبش ضد سانسور و ... دارند؟ آيا آن‌هايی كه از كنار خيابان كپی با يا بی‌كيفيت فيلم‌های درحال اكران را می‌خرند و همگی اعضای جنبش "گور بابای كپی‌رايت و صاحبان آثار هنری" هستند‌، نيز بخشی از اين "همه" هستند؟ برخی روزنامه‌نگاران و نويسندگانی كه برگزاری اين برنامه‌ها را نه به نام ما، كه به نام مسئولان محل برگزاری نوشتند (‌و اتفاقاً از روزنامه‌های به‌اصطلاح فرهيخته و آزادی‌ مدارند همچون روزنامه‌ی شرق)، نیز در اين "همه" جايي دارند؟ البته در سينما بايد عادت كرد كه "همه" يعنی "همه"، به هر‌ معنايی و غر هم نبايد زد. چشم غر نمی‌زنیم.
اما وقتی در عرض شش ماه، سه برنامه‌ی عريض و طويل را [ + + + ] نه به قصد پركردن جيب‌مان، كه به خاطر نفس عمل و پاسداشت برخی بزرگان سينما، با تمام قوا برگزار كرديم و در نهايت نزديك به پانصد هزار تومان ضرر كرديم، آيا كسی پاسخ‌گوی ما بود!؟ كسی نمی‌داند، ولی ما براي برگزاری چنين برنامه‌هايی، چاره‌ای جز آن‌چه كرديم نداشتيم. هيچ چاره‌ای، جز آن‌كه برگزار نمی‌كرديم! زيان حاصله از اين برنامه‌ها با بودجه‌ی سال قبل‌ ما، یکسان شد و فكر كنم دريافتيد بودجه‌ی ما در دوسال گذشته، چه‌قدر بوده است.
و اما "سينما". ما برای بزرگان سينمايی خودكشی كرديم، كه برخي از آنها ما را برای حضورشان در اين برنامه‌ها به مرز جنون كشاندند. همان‌هایی كه ما امروز در برابرشان عددی نيستيم و آن‌ها سر‌ كارند و ما الحق سر كار. خودت شاهدی.
به چند بزرگداشتی كه در همين يكي دو ماه اخير و توسط برخي مراكز سينمايي برگزار شد، نگاه كن! آن‌ها هم عريض و طويل‌اند و هم وضع‌شان از ما بهتر است و هم از افراد باتجربه‌ای تشكيل شده‌اند و ببين چه افتضاحاتی به بار آورده‌اند.
چرا بايد چنین تلقی شود كه ما حتی به قيمت زيان مادی و معنوی و آزارهای مرسوم در زمينه‌ی كسب مجوزها و دعوت از هنرمندان رنگارنگ، وظیفه داریم برای "همه" كار سينمایی كنيم؟ منتها کسی نيست بگويد، اگر ما داريم بار كس ديگری را به دوش مي‌كشيم، چرا لااقل حمايت‌مان نمی‌كنند؟ شما از ضعف ما می‌نويسيد، ولی ريشه‌ی ضعف جای ديگری‌ست. ما همان كودكی هستیم كه ذكرش رفت و هنوز راه زيادی حتی تا جوان شدن داريم؛ چه رسد به پختگیِ ميانسالی.
با همه‌ی اين اوصاف‌، سال گذشته بودجه‌ی ما معادل صفر تومان بود. با اين حال سه فيلم توليد كرديم‌ [ + + + ]، سه نشست خصوصی برگزار كرديم [ + + + ] و سايت را راه‌اندازی کردیم. اگر بودجه‌ای برای جبران ضررهای مادی و حوصله‌ای برای فراموش كردن مشقت‌ها، توهين‌ها و ... داشته باشيم، شايد باز هم عاشقانه برای اين "همه" و با حضور این اهالی قدرت‌مدار "سينما"، برنامه‌ای برگزار كرديم.
فقط می‌خواهیم اين كودك باهوش را به عنوان يك بزرگ‌سال خنگ يا كم فروش يا خودخواه معرفي نكنيد. چون اگر عمری باقی باشد، قرار است بزرگ شويم.

***



و توضیح من:
امیرحسین عزیز، من بیش از هر کس دیگری شاهد زحمات‌تان در انجمن بودم و هستم و این را هر دو می‌دانیم.
نوشتم «سینما برای همه است» و برای این همه استثنایی قائل نیستم. رسالت کار فرهنگی حکم می‌کند که این سختی‌ها را که از «همه» و نیز اهالی «سینما» (یا همان اهالی فرهنگ) می‌بینیم، تحمل کنیم؛ حتی اگر حمایت نشویم و ناسزا بشنویم.
پشت نوشته‌ی من این بود که عده‌ای می‌خواهند، هر نوع رابطه‌ی هنرمند آزاد (در این‌جا فیلم‌ساز) با من، تو، آن‌ها که به دیگری رای دادند، آن‌ها که بدون در نظر گرفتن حق کپی‌رایت از کنار خیابان نسخه‌ی فیلم‌های در حال اکران را می‌خرند و در کل «همه» قطع شود. از سویی به او یا اجازه‌ی ساختن فیلم نمی‌دهند یا اجازه‌ی نمایش آثار پیشینش را و از سویی دیگر برای تو آن‌چنان دردسر و کاغذ‌بازی دست و پا می‌کنند که از خیر همین برنامه‌ی بزرگداشت دو ساعته، برای همیشه می‌گذری. درست همین جا همین اندک رابطه نیز قطع می‌شود و من، تو و آن هنرمند که جزئی از این «همه» هستیم، زیانش را هر یک به نوعی می‌بینیم.
من به ضعفی در انجمن اشاره کردم و تو به درستی بخشی از «ریشه‌ی این ضعف» را به من نشان دادی. اما باز من به تو می‌گویم مواظب باشیم، میوه‌ی درختی که ریشه‌اش را نشان دادی، نباشیم.

6 پیام:

Blogger Gilda نوشته است:

فرهنگ جان محبت کردی بخاطر لینک و پیغامت. خیلی خیلی ممنون:)

4:58 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

شهلا
درود بر فرهنگ نازنین
سپاس از اینکه به کومه من آمدید و برایم پیامی زیبا از خود بجای گذاشتید. در برخورد با بیماری ام اس باید دل بد نداشت و روحیه ایی قوی داشت که فکر میکنم من به این مهم دست یافتم
.تا درودی دگر بدرود

2:06 PM  
Blogger Shabnam نوشته است:

فرهنگ عزيز، خيلی ممنونم از محبتت و به خاطر لينک...البته پست رو هم خوندم، چون زياد در جريان نيستم، بهتره در موردش نظری ندم :)

9:26 PM  
Blogger Shabnam نوشته است:

راستی عکسها هم جالب بودند :)

9:29 PM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

سپاس. اميد كه با حمايت معنوي تو و چون تو ، بشويم آنچه بايد باشيم.

11:56 AM  
Anonymous Anonymous نوشته است:

فرهنگ جان سلام.

یک کلام بی‌ربط. فقط آمدم بگم به نظرم می‌آد تو برادر دوقلوی من باشی!

فکر نکنم تا حالا مابین بلاگر‌ها نظریات کسی تا این حد به من شبیه بوده باشه. البته هنوز فرصت زیاده و حتم دارم جایی و به مناسبتی حتما" با هم یک کتک‌کاری خواهیم کرد ولی فعلا" داداش دوقلوم هستی. :)

10:06 AM  

[صفحه‌ی اصلی]