[Email] [Messenger] [Flickr] [Orkut] [Xml]
این شرح بی‌نهایت

[Ping Site]
[TrackBack]

Thursday, August 25, 2005

چگونه در عصر حجر پینگ کنیم؟

جرقه‌ی این یادداشت در یک گپ دوستانه با یکی از هم‌شهریان اینترنتی خوبم، زده شد. به ذهنم رسید که آن را در قالب یک سلسله یادداشت تحت عنوان "وبلاگ‌نویسی در عصر حجر" بنویسم، که این روزها موضوعات حواشی وبلاگ فارسی و وبلاگ‌نویسی سوژه‌ی خوبی برای این ایده است. مسائلی نظیر فیلترینگ، پیام‌گیرها و پیام‌ها، برخوردهای وبلاگی (و این روزها "پشت وبلاگی")، نامه‌های دسته‌جمعی، قالب و ساختار خود وبلاگ و ... همه می‌توانست دستمایه‌ی خوبی برای این یادداشت ها باشد. اما از آن‌جا که به هر یک از این مسائل در جای خود، توسط سایر دوستان و به سبک‌های مختلف پرداخته شده است، از نوشتن این یادداشت‌ها به صورت سریالی خودداری می‌کنم.
فیلترینگ و به‌خصوص فیلتر کردن بلاگ‌رولینگ آخرین نمونه‌ی برخورد حجری با این پدیده‌ی دنیای مدرن - اینترنت - است. دوستان زیادی راه‌های دور زدن این مشکل را نوشتند که البته همگی وابسته به خود اینترنت بودند. راه‌کاری که اینجا ارائه می‌شود، این تمایز را دارد که خود از جنس راه‌کارهای حجری‌ست. با هم بخوانیم:


1- پینگ محله‌ای: استفاده از دود آتش، روشی‌ است که برای این حالت پیشنهاد می‌شود. این ایده که از سرخ‌پوستان آمریکایی برگرفته شده، به‌راحتی و با چند هیزم در بام منازل قابل اجراست. از مزایای این روش، سرعت مناسب در اطلاع دادن به روز شدن وبلاگ است. بُرد کم و آلوده کردن محیط‌زیست از جمله عیب‌های این روش است. استفاده از این روش برای پینگ کردن برای آن‌ها که در شب‌ها می‌نویسند، منظره‌ای دیدنی را بر بام‌های شهر پدید خواهد ‌آورد.

2- پینگ درون‌شهری: استفاده از پرنده‌ی نامه‌رسان برای این مورد روش مناسبی است. با ساختن یک قفس و چند کبوتر (یا هر پرنده‌ی مناسب دیگر) می‌توان این سیستم پینگ کردن را در منزل خود راه‌اندازی کرد. پیشنهاد می‌شود پیش از استفاده از این روش به مهارت‌های مورد نیاز کفتربازی آشنا شوید. با توجه به رشد روزافزون وبلاگ‌نویسی، در چشم‌انداز این روش باید به فکر ایجاد خطوط پرواز شهری، جهت جلوگیری از سوانح هوایی بود.

3-پینگ برون‌شهری: در این روش که به "پینگ کشوری" نیز مشهور است، از اسپ (یا هر چهارپای مناسب دیگر) و چاپار برای پینگ استفاده می‌شود. این روش به‌طور انفرادی قابل اجرا نیست (به‌ویِژه در شهر‌ها) و پیشنهاد می‌شود دوستانی که به دنبال کسب درآمد اینترنتی هستند به تاسیس شرکت‌های پینگ کشوری و چاپارخانه بپردازند و از این راه، هم کمکی به ما وبلاگ‌نویسان بینوا کنند و هم درآمدی از این راه برای خود کسب کنند.

4- پینگ بین‌المللی: تنها روشی که در برای این حالت به ذهن نویسنده می‌رسد، استفاده از همان روش انداختن بطری در دریا‌ست (در این‌جا خلیج‌فارس). شاید از این روش بتوانیم به روز شدن وبلاگ خودمان را به گوش دوستان برون‌مرزی خود برسانیم. البته وبلاگ‌نویسانی که در شهرهای ساحلی زندگی نمی‌کنند، ناچاراند که از روش‌های ترکیبی استفاده کنند، که کمی زمان‌بر و البته نامطمئن است.

Monday, August 22, 2005

رفیق! نیفتی

از آن سوی بام افتادن یعنی همین این. کاش الپر عزیز توضیح می‌داد که منظورش از ما کیست؟ و چه کسی این نمایندگی را به ایشان اعطا نموده برای این مرزبندی جدید؟
از این که بگذریم، الپر نشان داد که نگاه بیش‌تر اصلاح‌طلبان درون حاکمیت به رای و خاستگاه شهروند ایرانی، نگاهی ابزاری و برای رسیدن به اهداف جناحی بوده است: "طيفي از مسائل، از جمله مهمترين آنها وضعيت اكبر گنجي، باعث شده بود كه اصلاح‌طلبان نتوانند راه خود را از تحريميان جدا كنند و مرزبندی‌ها و اختلافات خود را شفاف سازند...".
الپر عزیز اگر اگر به ساختار جناح تو آسیبی وارد می‌شود، ایراد در آن‌که ضربه می‌زند، نیست؛ ایراد و نقص در ساختار آسیب‌پذیر جناح توست. اما تو همچنان ضعف را در جای دیگر می‌بینی. خود دانی...
الپر جان نوشته‌ات نشان می‌دهد هنوز از شوک انتخابات بیرون نیامده‌ای و هنوز نفهمیده‌ای که اگر مردم روزی به جناح اصلاح‌طلب رای دادند، رای به نفی همین خط‌کشی‌ها، مرزبندی‌ها و درجه‌بندی‌ها در جامعه بود و اگر دیروز همین جناح شکست خورد، به‌خاطر ناتوانی‌تان در عمل به وعده‌ها بود (گذشته از این‌که امروز می‌بینیم، چندان هم به آن شعار‌ها اعتقادی ندارید).
من دو طیفی را که یکی‌شان می‌پندارد با وبلاگ می‌توانند انقلاب کنند و آن‌یک که همچنان فکر می‌کند وبلاگ‌ها، برنامه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان و در کل طیف تحریم با این به اصطلاح انقلاب خود باعث شکست خود در انتخابات شدند، دو روی یک جریان می‌بینم. جریانی که چشم بر روی واقعیات امروز بسته و اصرار شدیدی هم برای این چشم بسته راه رفتن خود دارد.

پ. ن. 1: این پست تکراری است. اما گفتم یک‌بار دیگر بنویسم.
پ. ن. 2: کلمه‌ی "خاستگاه" را به اشتباه "خواستگاه" نوشته بودم، که با تذکر دوست خوب و نکته‌سنجم مسعود برجیان آن را تصحیح کردم.