یک سوزن به خود، یک ...
نمیدانم اثر این هشت سال اصلاحات روی ما بود و یا ریشهی این مشکل کهنهتر از این دوران است، که ما راه ایجاد تغییرات مثبت را (از به کار بردن کلمهی اصلاحات در اینجا میترسم!) در سکوت و خاموشی میبینیم. در بهترین حالت برچسب متانت یا پرهیز از تنش را روی این سکوت میچسبانیم (مورد دوم در مورد خود بنده نیز صدق میکند!) و میگوییم که مبادا، مبادا آتشی بر پا شود و همه چیز را بسوزاند! میپذیرم که این ترس از آتش چندان هم بیربط نیست و ما در بحثها و گفتگوها (بهویژه آن دسته که از جنس نقد هستند)، عنصر خشونت را کمی زیاد از حد! چاشنی کار میکنیم. کاش به جای خشونت، جدیت را در بحثها به کار گیریم. جدیت نیازمند تفکر و آگاهی پیشین است و خشونت همانجاست که تفکری در کار نیست.
از این مقدمه بگذریم... قضیهی جنگ جهانی دوم در وبلاگستان (اصطلاح از صنم) تمام شد و امیدوارم دوباره آتشی زیر این خاکستر نباشد. اما نتیجهی سکوتی که ما در برابر رفتار و طرز مواجهی طرف دوم قضیه کردیم (چرا حاشیه میروم!؟ منظورم زیتون عزیز است)، بدون شک جنگهای خانمانسوزتری را برای ما در پی خواهد داشت (اشتباه نکنید؛ من سمت مقابل "سکوت" را "ناسزا گفتن" و "هرزنویسی" نمیدانم و هرکه با این طرف دوم چنین کرد، بیشک این عملش نابخردانه و قابل نکوهش است). بنده باور نمیکنم که ضمیر درونی هر کدام ما نسبت به این نوع رفتار بیتفاوت باشد. مشکل من سکوت است و نه اینکه چرا رفتار زیتون را نقد نکردید (و البته دیدگاهم را نسبت به ناسزا گفتن و هرزنویسی گفتم). و اگر رفتار ایشان مورد تائید شما بود، چرا در برابر برخی دشنامگوییها که به این دوست شد، سکوت کردید؟؟؟ من میتوانم بیطرفی در برابر دعوای بین دو طرف را، با این توجیه که همهی حقیقت بر ما آشکار نیست، درک کنم؛ اما سکوت در برابر رفتار زیتون یا برخی رفتارهایی که در مقابل با وی شد، برای من توجیهی جز "خودسانسوری" یا "بیتفاوتی" نسبت به محیطی که در آن زندگی میکنیم، مینویسیم و ... ندارد. البته قرار نیست همهی ابعاد شخصیتی دیگران را بپسندیم یا نپسندیم (آن هم با معیارهای شخصی خودمان) و البته قرار هم نیست که چون برخی ابعاد شخصیتی دیگران را نمیپسندیم، خود را به کنار نهیم و باز البته قرار هم نیست که با سکوت نسبت به "آثار خارجی" برخی ابعاد شخصیتی دیگران (چه بپسندیم و چه نپسندیم)، از آن طرف بام در پرتگاه بیمسئولیتی سقوط کنیم.
و اما زیتون عزیز: آنچه شما کردید، از نگاه من چیزی جز گسترش کینهورزی در وبلاگستان نبود (حتی با این فرض که تمامی ادعاهای تو تمام حقیقت باشد و حقیقت محض باشد و تو دوست خوب فقط روشنگری کرده باشی). آزادانه حرف زدن و شفافیت و روشنگری میوهی شیرین آزادیست و حفظ حرمت انسان جوهر آن. شما از دیدگاه من شق دوم قضیه را زیر پا گذاشتید.
پ. ن: بنده با مفهوم "تمام حقیقت"، "نیمی از حقیقت" و ... که در این قضیه و در برخی از نوشتههای دوستان به کار رفت خیلی خیلی مشکل دارم [+]؛ اما در این نوشته فقط در یک جا از این مفهوم استفاده کردم، تا با کسی وارد بحث محتوایی قضیهی دعوای دو طرف، نشوم.
از این مقدمه بگذریم... قضیهی جنگ جهانی دوم در وبلاگستان (اصطلاح از صنم) تمام شد و امیدوارم دوباره آتشی زیر این خاکستر نباشد. اما نتیجهی سکوتی که ما در برابر رفتار و طرز مواجهی طرف دوم قضیه کردیم (چرا حاشیه میروم!؟ منظورم زیتون عزیز است)، بدون شک جنگهای خانمانسوزتری را برای ما در پی خواهد داشت (اشتباه نکنید؛ من سمت مقابل "سکوت" را "ناسزا گفتن" و "هرزنویسی" نمیدانم و هرکه با این طرف دوم چنین کرد، بیشک این عملش نابخردانه و قابل نکوهش است). بنده باور نمیکنم که ضمیر درونی هر کدام ما نسبت به این نوع رفتار بیتفاوت باشد. مشکل من سکوت است و نه اینکه چرا رفتار زیتون را نقد نکردید (و البته دیدگاهم را نسبت به ناسزا گفتن و هرزنویسی گفتم). و اگر رفتار ایشان مورد تائید شما بود، چرا در برابر برخی دشنامگوییها که به این دوست شد، سکوت کردید؟؟؟ من میتوانم بیطرفی در برابر دعوای بین دو طرف را، با این توجیه که همهی حقیقت بر ما آشکار نیست، درک کنم؛ اما سکوت در برابر رفتار زیتون یا برخی رفتارهایی که در مقابل با وی شد، برای من توجیهی جز "خودسانسوری" یا "بیتفاوتی" نسبت به محیطی که در آن زندگی میکنیم، مینویسیم و ... ندارد. البته قرار نیست همهی ابعاد شخصیتی دیگران را بپسندیم یا نپسندیم (آن هم با معیارهای شخصی خودمان) و البته قرار هم نیست که چون برخی ابعاد شخصیتی دیگران را نمیپسندیم، خود را به کنار نهیم و باز البته قرار هم نیست که با سکوت نسبت به "آثار خارجی" برخی ابعاد شخصیتی دیگران (چه بپسندیم و چه نپسندیم)، از آن طرف بام در پرتگاه بیمسئولیتی سقوط کنیم.
و اما زیتون عزیز: آنچه شما کردید، از نگاه من چیزی جز گسترش کینهورزی در وبلاگستان نبود (حتی با این فرض که تمامی ادعاهای تو تمام حقیقت باشد و حقیقت محض باشد و تو دوست خوب فقط روشنگری کرده باشی). آزادانه حرف زدن و شفافیت و روشنگری میوهی شیرین آزادیست و حفظ حرمت انسان جوهر آن. شما از دیدگاه من شق دوم قضیه را زیر پا گذاشتید.
پ. ن: بنده با مفهوم "تمام حقیقت"، "نیمی از حقیقت" و ... که در این قضیه و در برخی از نوشتههای دوستان به کار رفت خیلی خیلی مشکل دارم [+]؛ اما در این نوشته فقط در یک جا از این مفهوم استفاده کردم، تا با کسی وارد بحث محتوایی قضیهی دعوای دو طرف، نشوم.